اسماعیل نوشاد؛ مرتضی حاج حسینی
چکیده
از آغاز جنبشهای مانوی و مزدکی و تشکیل طبقۀ دهقانی و همچنین مهاجرت مسیحیان نسطوری به شاهنشاهی ساسانی، میتوان تنش شبکههایی ایدئولوژیک را با سیاست و اقتصاد حاکم دنبال کرد. این جریانها پس از فراز و ...
بیشتر
از آغاز جنبشهای مانوی و مزدکی و تشکیل طبقۀ دهقانی و همچنین مهاجرت مسیحیان نسطوری به شاهنشاهی ساسانی، میتوان تنش شبکههایی ایدئولوژیک را با سیاست و اقتصاد حاکم دنبال کرد. این جریانها پس از فراز و نشیبهای بسیار، سرانجام در قرن دوم هجری به نهضت ترجمۀ عربی منتهی شد. ظهور اسلام منجر به از بین رفتن کاستهای نفوذناپذیر جامعۀ ساسانی شد و همین امر کمک شایانی به توسعه علوم کرد و کتابها از گوشۀ خزانههای سلطنتی به کتابخانهها منتقل شد. این نهضت به هیچ عنوان خنثی نبود و جریانها و طبقات دخیل در شکلگیری آن، باعث هدایت هدفمند و سرانجام گونۀ خاص فلسفه و علوم اسلامی شدند. از مکاتب فکری ناهمسو با سیاست حاکم که «زنادقه» نام گرفتند، تا مکتب فلسفیـمنطقی بغداد و فلسفۀ تأویلگرای باطنیان اسماعیلی، همگی به نحوی ریشه در این تنش ایدئولوژیک طبقاتیـحاکمیتی داشتهاند. در نهایت، این فارابی بود که همۀ این جریانها را در ساختاری واحد با عنوان فلسفۀ اسلامی، عرضه کرد.