ویتگنشتاین در مقدمة رسالة منطقی - فلسفی به صراحت از گوتلوب فرگه یاد میکند و از وام خویش به وی سخن میگوید. در هشت دهة گذشته سنتی در تفسیر رساله شکل گرفته است که به خوانش مابعدالطبیعی رساله همت گمارده ...
بیشتر
ویتگنشتاین در مقدمة رسالة منطقی - فلسفی به صراحت از گوتلوب فرگه یاد میکند و از وام خویش به وی سخن میگوید. در هشت دهة گذشته سنتی در تفسیر رساله شکل گرفته است که به خوانش مابعدالطبیعی رساله همت گمارده است و از این اثر که به باور نویسندة آن اثری ضدمابعدالطبیعی میبوده تصویری یکسر متفاوت با رهیافت نویسندهاش ترسیم کردهاند و تفسیری هستیشناختی و بدینسان کژتاب به دست داده است. در دهههای اخیر موازی با این سنت، گزارش اقلیتی از رساله پا به میدان گذارده است که با پیجویی آرای فرگه در کتاب و بازکاوی تأثیر وی در شکلگیری ساختمان اثر در صدد بازیابی جوهر ضد هستی شناختی آن برآمده است. این مقاله نیز در همین سمت و سوی با نگاه به «اصل بافت» فرگه، به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای فرگه برای فلسفة معاصر، به نشان دادن فضای غیرمابعدالطبیعی رساله و بدینسان کژروی تفسیر متعارف میپردازد.