امیر دیوانی
چکیده
اهتمام دانش کلام و فلسفه به موضوعاتی است که در قلمرو تجربه قرار نمیگیرند؛ مبدأ هستی و جهانهای فراطبیعی از جملة این موضوعاتاند. پرداختن به این دست از موضوعات، عقلی بودن این دو دانش و نیز همجواری آنها ...
بیشتر
اهتمام دانش کلام و فلسفه به موضوعاتی است که در قلمرو تجربه قرار نمیگیرند؛ مبدأ هستی و جهانهای فراطبیعی از جملة این موضوعاتاند. پرداختن به این دست از موضوعات، عقلی بودن این دو دانش و نیز همجواری آنها در قلمرو عقل محض را آشکار میکند. اثبات اصول دین و اثبات اصول واقع که دو اصول اینهمانند، به ترتیب بر عهدة کلام و فلسفه قرار میگیرد. استواری یا نااستواری هر نظام کلامی و فلسفی، تابع استواری و نااستواری اثبات این اصول در آن نظام است. تنها شرایط صوری و محتوایی برهان میتواند اذهان را به واقع بهنحو استوار پیوند دهد. برهان، به مثابة یک روش استدلالی ناظر به واقع، فلسفه و کلام را در کنار یکدیگر قرار میدهد. روش جدلی هرچند با روش برهان ناسازگار نیست، در شرایطی ممکن است کاربرِ آن صرفاً به خاموش کردن طرف مقابلش بسنده کند. دانش کلام در بخشی از تاریخ خود در دورة اسلامی به مسیر جدلی گام نهاد و حسن همجواری این دانش با فلسفه را با روش و شیوة خود بر هم زد. در این مقاله میکوشیم تا ستیزة متکلمان و فیلسوفان این دوره را تبیین کنیم و اصل این ستیزه را از ساحت این دو دانش بزداییم و همجواری و تعامل آنها را، به نشانة کار فلسفی و کلامی عدهای از دانشمندان علوم عقلی، نشان دهیم.